دو) آیا کار گردآوری ضربالمثلها را ادامه خواهید داد؟ برنامهای برای آمادهسازی و چاپ دوم کتاب خود دارید؟
گردآوری مثل، اصطلاح و واژههای کردی یک کار مستمر است و من هرلحظه یادم بیفتد یا از کسی نکتهای بشنوم، اگر در شرایط مناسبی باشم، آن را ثبت میکنم. جز این سه هزار مدخل که چاپ شده، حدود شاید ده هزار مدخل دیگر دارم که به شکلهای مختلف، در قالب دستنویس یا فایل رایانهای وجود دارند و هر قسمت از آن در مرحلهای از کار قرار دارد. زیرا پس از یادداشت کردن باید دهها کار فنی دیگر انجام داد تا به مرحلهای برسد که قابل عرضه به مردم باشد.
در حال حاضر به دلیل درگیر بودن با کارهای دیگر، پروژهی آماده سازی متوقف شده و فقط نتبرداری میکنم. خودم هم نمیدانم در آینده چه خواهد شد. بدون سرمایه و مشوق. دست تنها. کاهش توان جسمی و ذهنی. مشکلات زندگی، کارهای ناتمام دیگر،... موانع زیادی برای ادامهی کار وجود دارد. البتّه پیشتر هم گرفتاریهای روزمره بوده است. آرزویم این است که زبان کردی کرمانشاهان دارای یک فرهنگ واژگان کامل، مانند فرهنگ آکسفورد باشد. دانشگاه کردستان فرهنگی سه جلدی برای گویش مردم آنجا چاپ کرده است. امّا خبر ندارم که در دانشگاه رازی چه قدمهایی در این راستا برداشته شده است.
سه) چرا در عصر کنونی ضربالمثل ساخته نمیشود و هرچه میخوانیم متعلق به پیشینیان است؟
ابتدا اجازه بدهید من توضیحی در مورد این ترکیب دو کلمهای که از زبان عربی به صورت یک اصطلاح وارد زبان فارسی شده، بدهم. این کلمهی مرکب خودش از دو جزء تشکیل شده، «ضَرب» و «مثل». «ضَرَبَ» در زبان عربی فعل است و «مَثَل» اسم. «ضَرَبَ المثل»، در زبان عربی یک جملهی فعلیه است. به معنای « او مثال زد.». فاعل در این جمله ضمیر مستتر «هوَ» است. «المثل» مفعولٌ به جمله. این جمله به زبان فارسی که وارد شده، به یک ترکیب اضافی تغییر معنی داده و تبدیل به مضاف و مضافالیه شده است و این ترکیب به جای «مَثَل» و «مثال» به کار میرود. آنچه که ما در واقع داریم، «مثل» یا «مثال»ی است که زده شده یا آورده شده است. واژهی اصطلاح هم مصدر است و از ریشهی «صلح» آمده، به باب افتعال ثلاثی مزید رفته و تبدیل به «اصتلاح» شده، لیکن چون در اینجا اوّلین حرف اصلی فعل، «ص» است، طبق قاعده حرف «ت» تبدیل به «ط» شده، معنی لغوی اصطلاح در فرهنگ لاروس یعنی عرف خاص و آن اتّفاق طایفهی خاصی است بر وضع لفظی یا چیزی. اصطلاح معنای مشابه کلمهی «تأویل» دارد که در تفسیر آیات قرآن به کار میرود. یعنی به کار بردن کلام به معنای مجازی آن.
ضربالمثل گاهی یک واژه است و گاهی یک حکایت طولانی تمثیلی چند صفحهای. ممکن است یک واژه، بستگی به نوعِ به کار بردن آن، در یک جا به عنوان ضربالمثل به کار رود و در جای دیگر به عنوان اصطلاح. اهل فن از تعریف «ضربالمثل» و «اصطلاح» پرهیز دارند، زیرا گاهی بر سر چیستی و نقش یک عبارت یا واژه در جمله اختلاف نظر وجود دارد. اجزاء و آرایههای زبانِ عامه تنوع زیادی دارند. کنایه، اشاره، استعاره، تشبیه، ضربالمثل، تمثیل (ضربالمثل قصهدار)، اصطلاح، زبانزد، چیستان، ترانه، لالایی، متل، حکایت، قصه، افسانه، لطیفه، شوخی، لغز، متلک، ترجیعبندهایی که ورد زبان کودکان و مردم عامه است و بسی آرایهها و ویژگیهای دیگر که میتوان برای زبان شمرد و گاهی شباهت این اجزاء چنان است که به سختی میتوان آنها را دستهبندی و تعریف کرد.
با این وصف میشود ویژگیهایی برای ضربالمثل و اصطلاح شمرد که بتوان آندو را از هم تفکیک کرد و بازشناخت. یادآوری شود با در نظر گرفتن یک ویژگی نمیتوان این کار را انجام داد و این کار نیاز به مهارت دارد. ویژگیهایی که در جدول زیر آمده است، بر حسب تجربهی نگارنده حاصل شده و ممکن است بتوان آنها را اصلاح کرد یا بر آنها افزود.
ویژگی مثل
|
ویژگی اصطلاح
|
معنای حقیقی دارد.
|
معنای مجازی دارد.
|
در کنار عبارت اصلی به کار میرود.
|
جایگزین عبارت یا واژهی اصلی است.
|
بیشتر در قالب یک جمله، بیت یا حکایت طولانی
|
در بیشتر موارد یک یا دو کلمه است.
|
بیشتر توسط شخص ثالثِ دانا و کهنسال حاضر در صحنه، نه گوینده یا مخاطب، بیان میشود.
|
معمولاً توسط گوینده اصلی به کار میرود.
|
به عنوان شاهد، مؤید، گزیدهی قابل فهم از گفتار اصلی یا برای توصیف رفتار و به عنوان حکمت، اندرز و نصیحت به کار میرود.
|
به عنوان جایگزینِ سادهتر، کوتاهتر و همهفهمتر سخن اصلی به کار میرود.
|
دلالت آن تکمیل و تقویت مفهوم اصلی است.
|
دلالت اصلی آن، قصد گوینده برای انتقال یک مفهوم به مخاطب است.
|
مثل آورنده فرض را بر این میگذارد که ممکن است معنای کلام اصلی برای مخاطب روشن نباشد و نیاز است که مثال زده شود.
|
گوینده فرض را بر این میگذارد که مخاطب معنای مجازی اصطلاح را میداند.
|
کهنترین کتابی که اصطلاحِ «ضربالمثل»، به صورت جمله با مفهوم «مثال زدن» در آن آمده، قرآن کریم است. در قرآن 29 بار «ضربِ مثل» با اشکال مختلف صرفی برای «ضَرَبَ»، و اشکال مفرد و جمعِ اسم برای «مَثَل» آمده است که در هرکدام حکمتی را بیان میکند و مثالی زده میشود. بررسی آیات آمده و امثال قرآنی میتواند موضوع گفتوگو یا نوشتار مستقلی باشد..
امّا در پاسخ به پرسش شما که چرا دیگر ضربالمثل ساخته نمیشود. گرچه به طور مطلق نمیشود چنین حکمی داد، لیکن این حس وجود دارد که بازار ضربالمثل ساختن به سبک و سیاق قدیم دیگر مانند گذشته رونق ندارد. برای قضاوت درست باید پژوهشهای میدانی در بین نسل جدید انجام شود و به این نکته توجه کنیم که میراثی که در دست ماست، فقط آفریدهی «یک نسل» پیش از ما نیست که انتظار داشته باشیم نسل جدید نیز به همین اندازه تولید ضربالمثل کند. میراث فرهنگی ما در این زمینه، اگر نگوییم هزاران ساله، صدها ساله است و نسلهای زیادی در پدید آوردن آن نقش داشتهاند.
در هر صورت باید قبول کنیم که با توجه به ویژگیهایی که در ضربالمثل وجود دارد، مثلها و حکایات متعلق به دورهای هستند که عصر رسانههای جدید آغاز نشده بود. ادبیات به مفهوم امروزی آن، یعنی قصه، نوول، رمان، شعر نو و هنرهای نمایشی، یعنی تئاتر، سینما، سریالها و فیلمها و میانپردههای تلویزیونی و اخیراً کلیپهای موجود در فضای مجازی، وجود نداشت.
مردها در قهوهخانهها به نقالی شاهنامهخوانان و رزم رستم و سهراب و در شبنشینیها به افسانههای بدیعالملک، ملکجمشید و امیرارسلان نامدار گوش میدادند و پدربزرگها در شبهای طولانی زمستان در پای کرسی حکایتهای عبرتآمیز برای جوانترها میگفتند. مادربزرگها و مادرها هنگام خوابِ بچهها، برای آنها لالایی میخواندند یا متلهای کوتاه از زبان حیوانات میگفتند.
حکایات، اندرزنامهها، نصیحتنامهها، قصههای تمثیلی و آموزنده، قصههای قرآن مانند داستان یوسف و زلیخا و اصحاب کهف، حکایات مثنوی، رزمنامهها و بزمنامههای عاشقانهی کردی، قصههای شیرین و فرهاد، لیلی و مجنون، هزار و یک شب، چهل طوطی، کلیله و دمنه، بوستان و گلستان سعدی، موشوگربه عبید زاکانی، دیوان حافظ و صدها کتاب آموزندهی دیگر در خانوادهها خوانده میشدند و میان عامهی مردم رواج داشتند. ضربالمثلها از دل این فرهنگ غنی که میراث چندهزار ساله را در دل خود نهفته دارند، بیرون آمدهاند. بسیاری از بیتهای دیوانهای سعدی، حافظ، مولوی، خیام، نظامی و دیگر شاعران به شکل «مثل» درآمدهاند.
علاوه بر میراث مکتوب، زندگی روزمرهی مردم هم منبع غنی دیگری برای تولید ضربالمثل ایجاد میکرد. بازگویی رفتارهای کودکانهی انسانهای ساده و صادق، تبدیل به لطیفه و اسباب خنده میشد. حکایات بهلول دانا و ملانصرالدین، در شنوندگان «همذات پنداری» ایجاد میکرد.
چنین روزگاری سپری شده. یک نفر، تغییر فضای فرهنگی خانوادهها را به سادگی با مطلب زیر به تصویر کشیده است که شاید شنیده باشید. گفته است زمانی ما، همهی اعضای خانواده، پای کرسی روبروی هم مینشستیم، چشممان به دهان پدربزرگ بود و گوشمان به حکایات آموزندهی بوستان و گلستان. سالیان بعد گرچه همه در کنار هم بودیم، امّا نگاهمان نه به یکدیگر، بلکه به سوی تلویزیون و سریالهای امریکایی خیره بود و شبها از دیدن ماجراهای آبکی مرادبرقی و لودگیهای صمدآقا و اسدالله میرزا قهقهه میزدیم و حالا هرکس به تنهایی به طرف کف اتاق سر خم کرده و جز تصویر و صدای صفحهی کوچک گوشی تلفن همراه، نه کسی را میبیند و نه صدایی میشنود.
چهار) در ادامهی پرسش قبلی بفرمائید چرا در زندگی مدرن شهری ضربالمثلهای گذشتگان در محاورات روزمره مردم کاربرد چندانی ندارد و برای نسل جدید مبهم و بیمعنی است؟
همانطور که در بالا اشاره شد، نسل جدید در دنیای جدیدی زندگی میکند. عناصر سازندهی فرهنگ در این دنیای جدید، زبان جدیدی میطلبند. یعنی شیوهی دیگری از ارتباط با دیگران با استفاده از میراث زبان و فرهنگ قدیم. زبان گذشتگان و اجزاء آن، بدون دگرگونی و با همان ساختار درونی پیشین دیگر نمیتواند مفاهیم جدیدی را که سازندهی دنیای ذهنی نسل جدید هستند، حمل کند. زبان تغییر میکند و اگر این امکان در آن نباشد، به مرور زمان میمیرد. چه عواملی در زنده نگه داشتن زبان دخیل هستند، وارد آن بحث نمیشویم. نسل جدید زبان خودش را نیاز دارد. با استفاده از همان ذخیرهی واژگان موجود در زبان پیشینیان و قالبهای آن و اضافه کردن عناصر جدید به آن، مفهومسازی میکند و در قالبِ ترکیبها، اصطلاحها و ضربالمثلهای جدید، دنیای خودش را بازآفرینی میکند.
آفرینش زبانِ گفتن و شنیدن کلاسیک نیست. کودک به طور غیرارادی و ناخودآگاه زیستجهان پیرامون خود را با زبان در ذهن بازسازی میکند. جهان پیرامون ما بسیار تغییر کرده. دیگر جهان قدیم نیست. این تغییر فقط ظاهری نیست. نسبت انسانها با دنیای پیرامون هم عوض شده. بسیاری از مادران نسل جدید که اوّلین زبانآموزان به کودک هستند، دیگر نه تنها خودشان حوصله ندارند برای بچهها لالایی بخوانند و قصهها و افسانههای کردی را حکایت کنند، چون به فارسی، آن هم به لهجهی جدید، با بچهها حرف میزنند، باعث قطع ارتباط کودک با مادربزرگها هم هستند که هنوز آثاری از میراث فرهنگی گذشته در آنها باقی است. از طرف دیگر گویش جدید مادر، فارسی دستوپا شکستهای است که اجزاء آن به شکل مکانیکی در کنار هم قرار گرفتهاند و قابلیت انتقال پشتوانهی غنی زبان کردی مادربزرگ را ندارد. به جای مادر و مادربزرگ و پدربزرگ، رسانهها، تلویزیون، شبکههای ماهوارهای، اینترنت، فضای مجازی و پیامکنویسی با نوشتارهای غیررسمی و غیر متعارف، پرورندهی زبان نسل جدید هستند.
در مدرسه و محله هم دنیای پیرامون تغییر کرده. نه مدرسه و حوزهی علمیه به سبک قدیم است و نه محله با معماری سنتی. در شهرسازی گذشتهی ما، مسجد در قلب محله جا داشت و مدرسه و مکتب در کنار آن. بازار و گذر و کوچهها رگهای تپندهی محله بودند. زندگی بچهها بیشتر در کوچه و گذر، با همسالان سپری میشد، حالا در داخل آپارتمان و به تنهایی میگذرد. بازار تبدیل به مجتمع تجاری و پاساژ شده.
زیستجهان جدید دیگر جا، فرصت و امکانی برای ورود عناصر زبان قدیم، از جمله ضربالمثلها و اصطلاحهای گذشتگان باقی نمیگذارد. بلکه اصطلاحها و عبارات جدیدی ایجاد میشوند که برای آنها نامهای جدیدی هم خلق میشود. عناصرِ ارتباطی در زبان جدید فقط در قالب واژه و جمله نیستند. به اصطلاح «مولتیمدیا» هستند. تصویر، صدا و فیلم هم با خود حمل میکنند. نرمافزارها در کالبد گوشی تلفن همراه و رایانه، دنیای نامحدودی از امکانات ارتباطی عرضه میکنند. «کلیپ» ایجاد میشود. «داب-اِسمَش» شکل میگیرد. «کامنِت» و «استوری» به وجود میآید. نوعی نوشتن به شکل «فینگلیش» رایج میشود. «ایموجی»ها نقش بازی میکنند.
در این شرایط دیگر برای تفهیم و تقریب یک مفهوم بیان ضربالمثل از طریق گفتن کارآیی ندارد. چشم و گوش نسل جدید برای اندرز شنیدن و حکایت خواندن پرورش نیافته. کافی است یک عکس که توسط عکاس ماهری گرفته شده، یک کاریکاتور، یا یک انیمیشن کوتاه در معرض دید قرار گیرد و نقشی بسیار قویتر از یک ضربالمثل که گاهی نیاز به ترجمه و تفسیر توسط افراد خبره هم دارد، بازی کند. دگرگونی در زبان عامه در بعضی خوردهفرهنگها بسیار شدید است و زبان چنان ناآشنا شده که قابل فهم نیست. برای بعضی آهنگهای رَپ، چنان شعرهایی با همین واژههای دمدستی روزمره ساخته شده که برای افراد نسل ما نیاز به ترجمه دارد.
اشاره کنم که زبان فارسی، زبان ملی ما و تجلی هویت و فرهنگ ایران است. منظور من در آموزش زبان فارسی به کودک این نبود که بگویم خانواده نباید به کودک فارسی آموزش دهند. حالا دیده میشود که بعضی خانوادهها حتی به کودکان خود از سالهای پیش از دبستان انگلیسی هم آموزش میدهند. منظور من اشاره به انقطاع فرهنگی بود که خواهناخواه رخ داده.
جالب این است که قشری از مادران کرمانشاهیِ نسل گذشته که شهرنشین بودند و به هر دلیل فارسی حرف میزدند و از نظر قومی یا نژادی کرد یا غیرکرد بودند، در خانواده ضربالمثلهای کردی را با همان واژهها، با مختصر تغییری به شکل فارسی درمیآوردند و در بیان خود به کار میبردند. «علیاشرف درویشیان» و «علیمحمد افغانی» در کتابهای خود شکل فارسیِ ضربالمثلهای کردی را، که توسط چنین زنانی بیان میشده است، به فراوانی نقل کردهاند. از این مادران هنوز هستند و گنجینههایی هستند که باید آنها را دریافت.
آخرین نکتهای که در ارتباط با این پرسش شما نیاز است مطرح کنم، بحث مشکلات خواندن و نوشتن گویش کردی کرمانشاهی است. در گذشته گویشهای کردی رایج در کرمانشاهان، به صورت نوشتار در نیامدهاند یا من خبر ندارم. اگر کسی یک نمونه پیدا کرد به من هم بگوید. در قرن اخیر، تا آنجا که من میدانم، اوّلین بار دکتر مکری در کتاب «گورانی» گویشهای کردی را در هنگام ثبت ترانههای عامیانه به شکل نوشتار، با الفبای فارسی و آوانگاری لاتین ثبت کرده است. یکی از آشنایان اشاره کرد که کتاب «مزگانی مرقس» که ترجمهی انجیلِ مرقس به گویش کردی کلهری است، با رسمالخط فارسی در سال 1926 در لندن چاپ شده است.
بعضی از دوستان گفتهاند که «کردی کرمانشاهی» رسمالخط داشته است و دیوانهایی شعری را مثال زدهاند که همه به زبان «گورانی» هستند. زبان گورانی گرچه تعلق به کرمانشاهان دارد، امّا زبان دیگری است و شباهتی با زبان کردی و گویشهای آن ندارد و خویشاوندی آن با زبان فارسی بیشتر از زبان کردی است. کتابی ندیدهام که رسمالخط این کتابها را بررسی و اصول به کار رفته در این رسمالخط را استخراج کرده باشد تا روشن شود چه ویژگیهایی به رسمالخط فارسی اضافه شده است.
باید به جوانان حق داد اگر در برخورد با نوشتارهای کردی، نوشته به نظر آنان «مبهم» و «بیمعنی» بیاید. یعنی آنها نتوانند درونمایهی جمله یا کلمه را دریابند. آنان آموزش خواندن و نوشتن به زبان کردی را ندیدهاند. من در مطلبی که در نوشتارِ «نکتههایی در باره نوشتن کردی کرمانشاهی» در کتاب «مثل و اصطلاح کردی-کتاب ویژه» در 29 صفحه نوشتهام، تلاش کردهام نکاتی را برای بهتر خواندن متن کردی یادآوری کنم. کتاب را با «الفبا و رسمالخط فارسی» نوشتهام و صداهای کوتاه (فتحه، کسره، ضمه) را هم نوشتهام که همهی باسوادان آن را آموزش دیدهاند. ممکن است واژهها به نظر خواننده ناآشنا بیایند و در زندگی با آنها برخورد نکرده باشد. برای فهم بهتر پیشنهاد دادهام کسانی که کردی نمیدانند، ابتدا ترجمهی ضربالمثل یا اصطلاح را بخوانند. علاوه بر این، در متن «کتاب ویژه» ضربالمثلها با رسمالخط کردی رایج در کردستان و آوانگاری لاتین هم نوشته شدهاند. جوانان برای آشنایی با زبان و فرهنگ نیاکان خود باید تلاش کنند.
فرهنگ مردم کرد اقیانوسی است بیکران که فقط صیادانی میتوانند از آن مروارید به دست بیاورند که در اعماق آن غواصی کنند. کسانی که نه تنها شنا نمیدانند، بلکه نمیخواهند پاهایشان هم تر شود، از به دست آوردن گوهرهای گرانبهای آن بیبهره میمانند.
:: برچسبها:
فرهنگ مردم ,
ضرب المثل و اصطلاح کردی کرمانشاهی ,
غلامرضا بدری ,
:: بازدید از این مطلب : 33
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0